کتاب پایی که جاماند
پایی که جا ماند یادداشتهای نوشته شده روی کاغذ سیگار است که در داخل یک عصا مخفی شده بود تا از زندانهای مخفی رژیم بعثی عراق، به بیرون راه یابد.
این کتاب، خاطرات ۸۱۱ روز اسارت یک آزاده ایرانی است که مخاطب را میخکوب میکند تا از اشکها و لبخندهای آزادگان سربلند ایرانی بشنود.
رهبر انقلاب در تقریظ خود بر این کتاب، میفرمایند "تاکنون هیچ کتابی نخوانده و هیچ سخنی نشنیدهام که صحنههای اسارت مردان ما در چنگال نامردمان بعثی عراق را، آنچنان که در این کتاب است به تصویر کشیده باشد.
سید ناصر حسینی پور، راوی و نویسنده این اثر جذاب، چند هفته مانده به پایان جنگ تحمیلی، با پای قطع شده و بدنی پر از تیر و ترکش، به اسارت درمیآید.
روایتهای این کتاب از شکنجه های زندانهای عراق، فوق تصور خواننده است.
نویسنده اثر خود را به ولید فرحان، شکنجهگری که از هیچ فرصتی برای آزار و اذیت او غافل نمیماند تقدیم کرده؛ شکنجهگری که او را مجبور به دویدن بر روی یک پا میکند، او را مجبور به ساعتها خیره شدن به آفتاب میکند و برای بیرون کشیدن اطلاعات از ناصر،با کابل به جان او می افتد