نهمین جلد از کتاب «هدهد سفید» با بخشی با عنوان «آوازهایم برای تو» آغاز میشود که در آن فریدون عموزاده خلیلی در یادداشتی با یادآوری خاطره موضوع معروف «تعطیلات تابستان یا عید خود را چگونه گذراندید؟» در دوران مدرسه، از کودکان و نوجوانان خواسته تا آنها نیز از روزهای کروناییشان بگویند. او در بخشی از این یادداشت نوشته است: «حالا شما بگویید کرونای خود را چگونه گذراندید؟ شوخی نمیکنم، واقعاً بنویسید در دورهی کرونا، روزی چند کتاب خواندهاید؟ در چند کلاس آنلاین شرکت کردهاید؟ چند فیلم و سریال دیدهاید؟ پروتکلهای بهداشتی را چقدر رعایت کردهاید؟ ... خدا وکیلی همهاش را راست راست بنویسید؛ اینجا کسی یقهتان را نمیگیرد.»
بخش «روزها و قصهها» نهمین شماره از هدهد سفید با عنوان «مرشد» به شاعر نامآشنای زبان فارسی، محمدحسین بهجت تبریزی(شهریار) پرداخته و به مناسبت فرارسیدن زادروز او و همچنین روز شعر و ادب فارسی، داستانی درباره روزهایی که این شاعر توانمند هنوز به نام شهریار شهرت نیافته بود را نقل کرده است.
پنج کتاب «لمس بام دنیا» نوشته اریک واینمایر و ترجمه خباز بهشتی؛ «من امام رضا(ع) را دوست دارم» نوشته غلامرضا حیدری ابهری؛ «نامش محمد(ص) بود» نوشته سیدمهدی آیت اللهی؛ «ستون ۱۴۵۳» نوشته مسلم ناصری و «مردی به رنگ پرتقال: زندگینامهی داستانی شهید سیدموسی نامجو» نوشته عزتالله الوندی آثار ارائه شده در بسته پیشنهادی نهاد کتابخانههای عمومی کشور در قالب طرح کتابخوان مهرماه ۱۳۹۹ برای علاقهمندان به کتاب و کتابخوانی هستند.
کتاب فرمانده لاله ها روایت مستندی از زندگی سردار شهید پرویز محبی می باشد که آقای جواد کلاته عربی این کتاب را در 168 صفحه به رشته تحریر درآورده است.
این کتاب برپایه گفته های شاهدان عینی و دست نوشته های این شهید بزرگوار به بررسی زندگی و سبک رفتاری ایشان می پردازد.
پرویز محبی در سال 1337 در روستای چلمه سرا از توابع شهر ماسال به دنیا آمد. نویسنده در این کتاب به شرح زندگی شهید پرویز محبی از ابتدای کودکی تا قبولی در دانشگاه و فعالیتهای سیاسی انقلابی ایشان پرداخته است. پرویز محبی نخستین فرمانده سپاه ماسال و مسئول عملیات غرب گیلان در مبارزه با گروههای ضدانقلاب در سن 23 سالگی به شهادت رسیدند.
قسمتی از کتاب
عنوان کتاب: من زنده ام
نویسنده: معصومه آباد
ناشر: بروج
کتاب «من زنده ام» در حوزه اسارت و بخشی از خاطرات نانوشته ۴ بانوی اسیر ایرانی به نگارش در آمده تا پاسخگوی بسیاری از سوالات بدون پاسخ در حوزه اسارت بانوان ایرانی در زندانهای رژیم بعثی در دوران هشت سال دفاع مقدس باشد. سی و چند روز بیشتر از حمله رژیم بعث به ایران نگذشته بود که چهار نفر از دختران امام خمینی به دست نامحرمان اسیر شدند. «بنات الخمینی» عنوانی بود که سربازان صدام به چهار بانوی امدادگر ایرانی داده بودند. بعثیها اول که ماشینشان را محاصره میکنند، از خوشحالی پایکوبی میکنند و پشت بی سیم به فرماندهان شان اعلام میکنند که دختران خمینی را گرفتیم! بعدتر برخی دیگر از افسران بازجو به این بانوان غیرنظامی میگویند از نظر ما شما ژنرالهای ایرانی هستید.
عنوان کتاب که بر روی جلد چاپ شده، دستخط معصومه آباد است. آن روز که برای فرار از بی خبری مفقودالاثری برای خانواده اش یا هر کسی که میتوانست فارسی بخواند نوشته بود: «من زنده ام. معصومه آباد»
این کتاب به تقریظ سید علی خامنهای و توسط انتشارات بروج به چاپ رسیده است.
بخشی از کتاب:
سری که هیچ سرآمدن نداشت، آمد / بلند بود ولیکن بدن نداشت آمد
بلند شد سر خود را به آسمان بخشید / سری که بر تن خود، خویشتن نداشت آمد . . .
دفاع مقدس، نام آشناترین واژه در قاموس حماسه های عزت آفرین ایران است که خاطرات دلاوری های آن، در تاریخ شکوهمند این دیار به یادگار خواهد ماند.
زیباترین فصل این فرهنگ، خالقان این حماسه عظیم اند که با صلابت اراده و نور ایمان، رهنورد راه مقدّسی شدند که پاداش آن، جاودانگی و بقا بود.